Mystery => (noun) => میستری

راز – معما – رازآلود – معمایی

 

  • The book tries to explain some of the mysteries of life.
  • کتاب سعی دارد تا برخی از رازهای زندگی را توضیح دهد.

 

  • A mystery story                        => داستان رمزآلود

 

  • The mystery of life                    => راز حیاب

 

  • The solution of a mystery          => راه حل یک معما

 

  • Her death is still a mystery        => مرگ او هنوز یک معماست!!

 

  • It’s a mystery to me why they didn’t choose him     => برام یه معماست که اونا چرا اون رو انتخاب نکردند؟!!!

 

 

  1. Longman

 

  • An event, situation etc. that people do not understand or cannot explain because they don’t know enough about it.

 

  • 20 years after the event, his death remains a mystery.
  • 20 سال بعد از اون اتفاق، مرگ اون همچنان یک معما باقی مانده.

خب دوست دارم جمله هایی که میسازید رو تو قسمت نظرات وارد کنید البته اگه مایل باشید اینجوری بقیه هم جمله های شما رو میبینن مرررررررررررررررررررسی wink